نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

متون درس «اَلصَّبرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ » و معنی:

 

اَلصَّبرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ

صبر کلید گشایش است

 

وَقَعَتْ هٰذِہِ الْحِکايَةُ قَبْلَ أَربَعينَ سَنَةً في بِلادٍ؛ ذَهَبَ اثْناعَشَرَ طالِباً مِنْ طُلّبِ الْجامِعَةِ مَعَ أُستاذِهِم إلَی سَفْرَةٍ عِلْميَّةٍ  لِتَهيِئَةِ أَبْحاثٍ عَنِ الْسْماكِ؛

این حکایت چهل سال پیش در کشوری اتفاق افتاده است، دوازده دانشجو از دانشجویان دانشگاه همراه استادشان برای تهیه پژوهش هایی دربارۀ ماهی ها به سفری علمی رفتند.

کانَتْ مياهُ الْبَحرِ هادِئَةً؛ فَجأَةً ظَهَرَ سَحابٌ فِي السَّماءِ؛ ثُمَّ عَصَفَتْ رياحٌ شَديدَةٌ وَ صارَ الْبَحرُ  مَوّاجاً.

آب های دریا آرام بود، ناگهان ابری در آسمان آشکار شد پس باد شدیدی وزید و دریا مواج شد.

فَأَصابَتْ سَفينَتُهُم صَخْرَةً؛ فَخافوا؛ السَّفينَةُ انْکَسَرَتْ قَليلاً وَلٰکِنَّها ما غَرِقَتْ؛ عِندَما وَصَلوا إِلَی جَزيرَةٍ مَجهولَةٍ،  فَرِحوا کَثيراً وَ شَکَروا رَبَّهُم وَ نزَلوا فيها؛

پس کشتی آنها به صخره ای برخورد کرد؛ پس ترسیدند؛ کشتی اندکی تَرَک برداشت اما غرق نشد. هنگامی که به یک جزیرۀ ناشناخته رسیدند، بسیار خوشحال شدند و پروردگارشان  را شکر کردند و در آنجا پیاده شدند.

مَضَی يَومانِ؛ فَما وَجَدوا أَحَداً فِي الْجَزيرَةِ و ما جاءَ أَحَدٌ لِنَجاتِهِم؛ قالَ لَهُمُ الْسُتاذُ:

دو روز گذشت و کسی را در جزیره پیدا نکردند و کسی برای نجاتشان نیامد، استادشان به آن ها  گفت:

«يا شَبابُ، عَلَيکُم بِالْمُحاوَلَةِ. اِسْمَعوا کَلامي وَ اعْمَلوا بِهِ کَأَنَّهُ ما حَدَثَ شَيءٌ. عَلَيْکُم بِمُواصَلَةِ أَبْحاثِکُم.»

«ای جوانان، شما باید تلاش کنید. سخنم را گوش کنید و به آن عمل کنید؛ مثل این  که چیزی نشده است، باید پژوهش هایتان را ادامه دهید»

ثُمَّ قَسَّمَهُم إلَی أَربَعَةِ أَفْرِقَةٍ وَ قالَ لِلْفَريقِ الأوَّلِ:«يا طُلّبُ، اِبْحَثوا عَنْ صَيْدٍ وَ اجْمَعوا الْحَطَبَ»

سپس آنها را به چهار گروه تقسیم کرد و به گروه اول گفت: « ای دانشجویان، دنبال صیدی  بگردید و هیزم جمع کنید»

وَ قالَ لِلْفَريقِ الثّاني: «يا طالِبانِ، اِجْلِبا بَعْضَ الْشَياءِ الضَّروريَّةِ مِنَ السَّفينَةِ»

و به گروه دوم گفت: «ای دو دانشجو (پسر) بعضی از چیزهای ضروری را از کشتی بیاورید»

وَ قالَ لِلْفَريقِ الثّالِثِ: «يا طالِباتُ، اُطْبُخْنَ طَعاماً »

و به گروه سوم گفت: «ای دختران دانشجو، غذایی برایمان بپزید»

وَ قالَ لِلْفَريقِ الرّابِعِ: «يا طالِبَتانِ، اِبْحَثا عَنْ مَوادَّ غِذائيَّةٍ»

و به گروه چهارم گفت: «شما دو دانشجوی دختر، دنبال مواد غذایی بگردید»

ثُمَّ قالَ لِلْجَميعِ: «اِصْبرِوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرينَ» مَضَی أُسبوعٌ. في يوَمٍ مِنَ الَْيّامِ نَزَلَ مَطَرٌ شَديدٌ وَ أَصابَتْ صاعِقَةٌ  سَفينَتَهُم فَاحْتَرَقَت. قالَ الطُّلّبُ: «لا رَجاءَ لِنَجاتِنا» فَقَرَأَ الأُسُتاذُ هذِەِ الْيةَ «یا أیّهَا الّذینَ آمَنوا اصبِروا»

سپس به همگی گفت: «صبر کنید، زیرا خدا با صبر کنندگان است» یک هفته گذشت. در  روزی از روزها باران شدیدی بارید و رعد و برق به کشتی آنها برخورد کرد و کشتی سوخت. دانشجویان گفتند: «هیچ امیدی به نجات ما نیست» پس استاد این آیه را خواند: «ای کسانی  که ایمان آوردید صبر پیشه کنید»

حَزِنَ الطُّلّبُ وَ قالوا: «فَقَدْنا سَفينَتَنا»

دانشجویان ناراحت شدند و گفتند: «کشتیمان را از دست دادیم.»

وَ بَعْدَ أَداءِ الصَّلاةِ وَ الدُّعاءِ صَرَخَ أَحَدُهُم بَغْتَةً:

و بعد از به جا آوردن نماز و  دعا یکی از آنها ناگهان فریاد زد:

«اُنظُروا يا زُمَلائي. اُنظُرْنَ يا زَميلاتي. تِلْكَ سَفينَةٌ حَربيةَّ تَقتَرِبُ مِنّا»

«ای همکلاسی های من (پسر) نگاه کنید. ای هم کلاسی ها من (دختر) نگاه کنید. آن کشتی  جنگی به ما نزدیک می شود»

السَّفينَةُ الْحَربيَّةُ اقتَرَبَتْ مِنْهُم وَ نَزَلَ مِنها جُنودٌ. فَرِحَ الطُّلّبُ وَ سَأَلوا الْجُنودَ:

کشتی جنگی به آنها نزدیک شد و سربازان از آن پیاده شدند. دانشجویان خوشحال شدند و از سربازان پرسیدند:

«کَيفَ وَجَدْتُم مَکانَنا؟»

«چگونه جای ما را پیدا کردید؟»

أَجابَ الْجُنودُ: «رَأَيْنا دُخاناً مِنْ بَعيدٍ. فَأَتَيْنا وَ شاهَدْناکُم»

سربازان جواب دادند: «دودی را از دور دیدیم. پس آمدیم و شما را مشاهده کردیم»

 

الاربعینات

مَسجِدُ الْکوفَةِ وَ مَسجِدُ السَّهلَةِ

مسجد کوفه و مسجد سهله

مَن هوَ مَسؤولُ الْمَوکِبِ؟

أَبو قاسِم.

مسئول ایستگاه خدمات رسانی کیست؟

پدر قاسم.

ساعَدَکَ اللّٰهُ!

حَیّاکَ اللّٰهُ! أَ أَنتُم مِن إیران؟

خدا قوّت!

زنده باشی! آیا شما اهل ایران هستید؟

نَعَم، نَحنُ مِن إیران.

کَم مَرَّهً حَضَرْتُم فی مَسیرَهِ الْأَربَعینَ؟

بله، ما اهل ایران هستیم.

چند بار در راهپیمایی اربعین حضور یافتید؟

حَضَرْنا لِلْمَرَّهِ الْأُولیٰ.

اولین بار است حضور یافتیم.

-

کَیفَ یُمکِنُ الذَّهابُ إلیٰ مَسجِدِ الْکوفَهِ؟

اِرْکَبوا تِلکَ السَّیّاراتِ.

امکان رفتن به مسجد کوفه چطور است؟ (چطور می توانیم به مسجد کوفه برویم؟)

سوار آن خودرو ها شوید.

کَمِ الْمَسافَهُ بَینَ مَسجِدِ الْکوفَهِ وَ مَسجِدِ السَّهلَهِ؟

قَریبٌ مِن کیلومِترینِ.

مسافت بین مسجد کوفه و مسجد سهله چقدر است؟

نزدیک به دو کیلومتر.

أَ توجَدُ سَیّاراتٌ فی الطَّریقِ حَتّیٰ نَرکَبَ؟

نَعَم؛ مَوجودَهٌ.

آیا در (بین) راه، ماشین هایی هست تا سوار شویم؟

بله؛ هست.

شُکراً، زاحَمْتُکَ.

لا، لَیسَتْ زَحمَهً. بَلْ رَحمَهٌ.

متشکرم، شما را به زحمت انداختم.

نه، زحمتی نیست. بلکه رحمت است.

 


سایر مباحث این فصل